loading...
شهرام وتصاويرهاليوودي
آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 16 جمعه 29 دی 1391 نظرات (1)

به علمای ما مسئولیت

و به عوام ما
علم

و به مومنان ما روشنایی

و به روشنفکران ما ایمان

و به متعصبین ما فهم

و به فهمیدگان ما تعصب

و به زنان ما شعور

و به مردان ما شرف

و به پیران ما آگاهی

و به جوانان ما اصالت

و به اساتید ما عقیده

و به دانشجویان ما نیز عقیده

و به خفتگان ما بیداری

و به دینداران ما دین

و به نویسندگان ما تعهد

و به هنرمندان ما درد

و به شاعران ما شعور

و به محققان ما هدف

و به نومیدان ما امید

و به ضعیفان ما نیرو

و به محافظه کاران ما گشتاخی

و به نشستگان ما قیام

و به راکدان ما تکان

و به مردگان ما حیات

و به کوران ما نگاه

و به خاموشان ما فریاد

و به مسلمانان ما قرآن

و به شیعیان ما علی(ع)

و به فرقه های ما وحدت

و به حسودان ما شفا

و به خودبینان ما انصاف

و به فحاشان ما ادب

و به مجاهدان ما صبر

و به مردم ما خودآگاهی

و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری

و شایستگی نجات و عزت

ببخش

آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 19 جمعه 29 دی 1391 نظرات (0)

آتش مقدس " شك " را

آن چنان در من بيفروز

تا همه ي " يقين" هايي را كه در من نقش كرده اند ، بسوزد .

و آن گاه از پس توده ي اين خاكستر،

لبخند مهراوه بر لب هاي صبح يقيني ،

شسته از هر غبار ، طلوع كند .

خدايا ،

به هر كه دوست مي داري بياموز

كه عشق از زندگي كردن بهتر است ،

و به هر كه دوست تر مي داري ، بچشان

كه دوست داشتن از عشق برتر!

خدايا ،

به من زيستني عطا كن ،

كه در لحظه ي مرگ ،

بر بي ثمري لحظه اي كه براي زيستن گذشته است ،

حسرت نخورم .

و مردني عطا كن ،

كه بر بيهودگي اش ، سوگوار نباشم .

بگذار تا آن را من ، خود انتخاب كنم ،

اما آن چنان كه تو دوست داري .

" چگونه زيستن " را تو به من بياموز،

" چگونه مردن " را خود خواهم آموخت !

آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 22 جمعه 29 دی 1391 نظرات (0)

من اکنون احساس می کنم ،

بر تل خاکستری از همه آتش ها و امیدها و خواستن هایم ،

تنها مانده ام .

و گرداگرد زمین خلوت را می نگرم.

و اعماق آسمان ساکت را می نگرم.

و خود را می نگرم

و در این نگریستن های همه دردناک و همه تلخ ،

این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است .

و هر لحظه صریح تر و کوبنده تر

که تو این جا چه می کنی ؟

امروز به خودم گفتم :

من احساس می کنم ،

که نشسته ام زمان را می نگرم که می گذرد.

همین و همین .

آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 36 جمعه 29 دی 1391 نظرات (0)

در زیر این آسمان می بینم که

عین القضاة در سمت راستم و ابوالعلا در سمت چپم ایستاده اند

و ما سه تن ، بی آن که با هم باشیم ،

با هم تنهاییم .

و زمان ، ما سه هم زبان را نیز

یک در حصار قرنی جدا

زندانی کرده است !

آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 13 جمعه 29 دی 1391 نظرات (0)
خداونداپریشانم
چه می خواهی تو ازجانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداواندا
اگر روزی زعرش خود به زیر ایی
لباس فقر بپوشی
غرورت رابرای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گوی
خداوندا
اگر در روز گرما خیز
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر کردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت ، از این بودن از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد انکس که انسان است و از احساس سرشار است
آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 18 جمعه 29 دی 1391 نظرات (0)
اگر دیگر نگذاشتند زندگی را ببینم ،

گفته ام که نثرهایم را به چاپخانه بدهند تا چاپ کنند

اما شعرهایم را

که از دستبرد هر چشمی پنهان کرده ام،

بردارند و بی آن که بخوانند ،

همه را ببرند و در شکافته ی کوه ساکت تنهایی ام

صومعه ای هست کوچک و زیبا

و روحانی و مجهول ،

به آن جا بسپارند .

چه در همین صومعه است که من

از وحشت تنهایی در انبوه دیگران می گریختم

و به درون آن پناه می بردم.

همین جا بود که شب ها و روزهای سیاه و خفه و دردناک را به نیایش می گذراندم

در برابر سر در آن که به رنگ دعاست ،

گرم ترین و پرخلوص ترین سروهاهای عاشقانه ام را

خاموش زمزمه می کردم.

و نغمه ی مناجات من ،

از چشم های پر اسرار مناره ای باریک و بلند آن

در آستانه ی هر سحرگاه و در دل هر شامگاه

و در بهت غمگین و اندوهبار هر غروب

در آن کوهستان خلوت و ساکت و مغرور تنهایی من می پیچید.

و همواره انعکاس طنین آن در این دره ،

گرداگرد دیوارهای بلند و سنگی و عظیم کوهستان ، می گردد و می پیچد و می خواند.

حتی اگر برای همیشه خاموش شوم،

حتی دیگر نگذارند فردا برگردم ،

و باز آوای محزون تنهایی سنگین و رنج آلود روح تنهایم را

در زیر رواق بلند و زیبای صومعه ام زمزمه کنم ،

آری

حتی اگر فردا دیگر نگذاشتند که برگردم ،

حتی اگر دیگر نتوانستم آواز بخوانم ،

طنین آوای من که از درون صومعه بر می خاست ،

همواره در این کوهستان خواهد پیچید !
آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 17 جمعه 29 دی 1391 نظرات (0)
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را... این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش... شروع می‌کنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟ بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی... به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها! سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری... اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند
آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 48 چهارشنبه 20 دی 1391 نظرات (0)
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: سوگند به آن کسی که جان محمّد (ص) در اختیار اوست، اگر شما موقعیت مرده را بنگرید و گفتارشان را بشنوید از تفکر درباره او غافل می شوید و درباره وضع خودتان گریه می کنید، تا آن وقت که جنازه میّت را بر می دارند و حمل می کنند، روح او بالای تابوتش قرار می گیرد و چنین فریاد می زند:

«ای بستگان من! ای فرزندان من! دنیا با شما بازی نکند، همان گونه که با من بازی کرد، اموال دنیا را از راه مشروع و غیر مشروع جمع کردم و سپس همه آن را برای شما گذاردم، پس عیش و لذّت آن مال برای دیگران است، و مکافات حساب و بازخواست و پیامدهای آن برای من می باشد.»

«فَاحذَروُا مِثلَ حَلَّ بِی؛ پس بترسید و مراقبت کنید از مثل آنچه بر من وارد شده است»۱ که مبادا حال شما نیز مانند حال من گردد.
آيگين چوپاني زاده.. بازدید : 22 چهارشنبه 20 دی 1391 نظرات (0)

غرور و غافل شدن از یاد خداوند باعث شکست ما در کربلای چهار شد

اتراچالی با اشاره به ناکامی عملیات کربلای چهار گفت: در خیلی از محافل و گفته‎ها و شنیده‎ها این طور بیان می‎شود که دلیل شکست عملیات کربلای چهار لو رفتن عملیات و اطلاعات استراتژی ما بود بلکه این طور نیست غرور ما و غافل شدن از یاد خداوند باعث شکست ما در آن عملیات شد، ولی در کربلای پنج مزد تمام زحمات و سختی‎های ما را داد.

این فرمانده هشت سال دفاع مقدس بیان داشت: عملیات کربلای پنج از تمام جهات در یک شرایط ویژه و بسیار دشواری قرار داشت، چون بعد از کربلای چهار که قرار بود سرنوشت جنگ را مشخص کند و بعد از آن اتفاقات کسی جرات و توان انجام عملیات را نداشت و تصمیم‎گیری‎ها بسیار سخت و دشوار شده بود.

وی با اشاره به عملیات رمضان عنوان کرد: بعد از عملیات رمضان و با توقف عملیات کربلای چهار دشمن هر چه داشت در شلمچه پیاده کرد، زیرا به این نتیجه رسیده بود که سرنوشت جنگ در شلمچه است.

اتراچالی با اشاره به حساس بودن و دشواری شرایط کربلای پنج گفت: بعد از آنکه تصمیم گرفته شد که عملیات کربلای پنج انجام شود فرصت چند روزه بسیار کمی را برای تصمیم‎گیری، تصویب‎سازی و انجام یک عملیات بزرگ را داشتیم.

سردار فضلی جرات انجام عملیات داشت و با قاطعیت گفت ما به تکلیف عمل می‎کنیم

این فرمانده جنگ در عملیات کربلای پنج ادامه داد: در آخرین جلسه تصمیم‎گیری هیچ فرمانده‎ای به دلایل فشاری که عملیات کربلای چهار بر نیروها وارد کرده بود برای فرماندهی و انجام عملیات اعلام آمادگی نکرد به جز دو نفر که یکی از آنها سردار فضلی بود که در آن جلسه با قاطعیت گفت «ما به تکلیف عمل می‎کنیم».

اتراچالی خاطرنشان کرد: عملیات کربلای پنج یک عملیات تکلیفی و اطاعت از ولی‌فقیه زمان بود و ولایتمداری رزمنده‎های ما در عملیات کربلای پنج خودش را نشان داد.

دفاع مقدس یک قطعه بریده شده از تاریخ انقلاب نیست بلکه یک جریان ادامه‎دار است 

یکی دیگر از رزمندگان دفاع مقدس که در عملیات کربلای پنج شرکت داشت نیز در جلسه گفت: دفاع مقدس یک قطعه بریده از تاریخ انقلاب ما نیست بلکه یک جریان است که بسیاری از واژه‎ها را خلق کرد و به زندگی معنا داد و امروز بعد از 33 سال این واژه‎ها و مفاهیم در تاروپود و جان و زندگی افراد زنده است.

علیرضا ادیبان متذکر شد: مردم ما با همین مفاهیم است که به زندگی نگاه می‎کنند و با این واژه‎ها به حیات خود ادامه می‎دهند.

وی اذعان داشت: دفاع مقدس سه گروه داشت گروه اول آنهایی که رفتند و برگشتند و هیچ ادعایی ندارند، گروهی آنهایی که نرفتند و همیشه آه می‎کشند که چرا این فرصت را از دست دادند و گروهی نیز نرفتند و آهی هم نمی‎کشند، اما مدعیان بزرگی هستند و ادعای چفیه و ترکش و خمپاره و دفاع مقدس دارند.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 7
  • بازدید سال : 28
  • بازدید کلی : 1,446